محل تبلیغات شما



سلام 

نزدیک سحره و صب بخیر و شروع دوباره تمام دلتنگی ها و ازار اذیتای زندگی. شبی که پلک رو هم نذاشتم مثل شبای قبل و قبل تر و آب از آب ت نخورد و به هیچ جای دل و دنیای کسی برنخورد. 

بزور سرفه های لعنتیم کم شده بودن که دوباره با این سوز سرمای شب و چندساعت قدم زنهای اجباری تو دل شب حالم و وخیم ترکرد. بماند 

ولی از درونم نگو که یک تکه آتش بود میسوختم و اروم اروم گدازه هاش از گوشه چشمام سر میخورد چه توداری دختر چه قوای سرسختی داری چرا دق نمیکنی لعنتی اخه منتظر کی و چی هستی. مگه اب از اب تو دل کسی ت میخوره چه خونواده ای چه رفبقی چه عشقی حتی گوشه چشمشمشونم به حالت تر نمیشه. حالت تهوع گرفتم از این همه عشق و علاقه اطرافیانت. آه که چقد این سرما میچسبه ریه مو پره هوای تازه میکنم آخه که خدا چرا دق نمیکنم. 

همه از ناله هام فراری شدن حتی عشقم حق دارن خب یه ادم مگه تا کی میتونه گرفتارباشه غمگین باشه کوه بدبختی باشه. همه دنبال ادمای اماده و حاضری ان. توحالا هی بگو دلم همرنگ خداست واسه این ادما ارزشی نداره. دورنگ باشی بیشترمیخوانت. این ادما حال درست کردن زندگی و حال خراب کسی رو ندارن همه چی رو اماده و تمام میحان. اون وقت چه توقع بی جایی دارم بیان برام دستمو بگیرن. روح زخمی مو چسب بزنن تن رجورمو مرهم بذارن. رو لبای بی جونم لبخند بکارن. هرکی ام اومده با نمک هایی که زده نمک گیرم کرده 

اخ دلم چرا دق نمیکنی اخه

انگار پاهام مال خودم نیستن سرکه سربه هوا باشد همینه پا خستگی ناپذیرمیشه تازه که رسیدم خونه متوجه زخم انگشتم شدم ازشذت سرمای بیرون بی حس شده بود و دردش و حس نمیکردم. گوشیمو باز کردم هیچ پیامی هیچ تماسی هیچ دلی برام نتپیده. اخ دلم تو کی اینقد بی بها شدی چه بی صدا بی ارزش شدی چه غریبانه فراموش. کوشن اون همه دوستت دارم ها مراقب خودت باشم ها کو اون همه داداشم خواهرم ها کو کو. چه برسر شما اومده؟ کی فرصت کردین این همه بی تفاوت باشید کی اینهمه دلسرد شدید. یخ زدم از این همه سردی تون بی انصافا. یخ زدم لعنتی ها. منکه جونم برا تک تک تون در میره کدوم خری گفته دل به دل راه داره. دل من اینهمه بیمار و دل اون حتی خبرنداره. راه کحابود چاه کحابود اعتبار دویت داشتنا چقد کم اعتبار بود یخ زدم لعنتی ها ولی نه از سرمای بیرون. از سرمای حضورتون. فردا که زمستونم به پایان رسید سمت بهارم بیایید آنیش تون میزنم. یخ زدم داداشی یخ. یخ زدم بابایی. مثل دخترک کبریت فروش اخرین کبریت و کشیدم و یخ زدم 

. اخ دلم چرا دق نمیکنی.؟ 


کاش خدا کمی به مهربونی خداهای تو قصه ها بود

کاش جواب خوبی، خوبی بود و بدی تاوان داشت. 

کاش روی زخمامون اثر انگشت آشنا نبود. کاش به اندازه ی تمام اشک هایم لبخندهم سهمم بود. کاش به اندازه ی تمام سیلی هایم دست نوازشی هم روی صورتم کشیده میشد. کاش تواین سن اینهمه پیر نبودم. کاش جواب اعتماد خیانت نبود. جواب وفاوعشق و بی وفایی. کاش کاش و کاش هایی که دیگر حتی نای تکرارشم نمونده

خدایا اقلا جای اینها یه خواب آروم شب نصیبم کن. سالهاست تو حسرت اینکه شب رو بالش خیس سرم و نذارم موندم سالهاست یه روز بی استرس شده حسرتم. سالهاست داغ یه خبرخوش رو دلم مونده. سالهاست بعدهذهرلبخند ریزم طوفانی ازاشک خفه م میکنه. سالهاست دیگه بجای اینکه دعاکنم برای خوشبختی فردام ازت ارزوی مرگ میکنم. 

خدایا خبرنداشتم میتونی اینقد بی تفاوت به اشک های بنده ی بی گناهت سالهاسکوت کنی خبرنداشتم میتونی اینهمه خیانت و دروغ و تهمت و ظلم و ببینی و دم نزنی. کو عدالتت کو رحمان و رحیم بودنت کو پناه بی پناها بودنت کو مگه نگفتی تو قلبهای شکسته خانه داری مگه کم قلبم شکسته. اخه بی انصاف مگه قلبی هم برام مونده که خانه ت باشه. خدایا خبرنداشتم اینقد بی رحم میتونی باشی 

تا غم نامه ام به کفرنامه تبدیل نشده سکوت کنم. 

بازم میگم دمت گرم. شکرت میکنم باز. امیدوارم تیکه و متلک حساب نکنی شکرگذاریمو. 

شکرت


معجزات یک جاسوس باهوش انگلیسی که در ایل بختیاری مقیم و مجتهد شد!!!




    ﻣﺴﺘﺮ ﺟﯿﮑﺎﮎ (ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﺟﯿﮑﺎﮎ) ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻭﯾﻠﯿﺎﻡ نکس ﺩﺍﺭﺳﯽ، (کاشف نفت مسجد سلیمان و اولین خریدار انحصاری نفت ایران در دوره قاجار با قرارداد ۹۹ ساله) ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ.


    ﻭﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺁﻥ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﻔﺖﺧﯿﺰ ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺳﮑﻨﯽ ﻣﯽﮔﺰﯾﻨﺪ!


    ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ ﺷﻌﺒﺪﻩﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﺣﺮﺑﻪﻫﺎﯼﺩﯾﮕﺮ، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺷﯿﻌﻪ، ﺟﺎ ﻣﯽﺯﻧﺪ.


    ﺟﯿﮑﺎﮎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼﻓﻘﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪﺀ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪ، ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﭘﯿﺶﻧﻤﺎﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ!


    ﺍﻭ ﮔﯿﻮﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺍﻭﺳﺖ.
    ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ،ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪﺁﻫﻨﺮﺑﺎﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﮔﯿﻮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ، ﮔﯿﻮﻩ ﻫﺎﺟﻔﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ! 


http://www.hammihan.com/users/users2015/status/original/HamMihan-20154553512575201091473313641.9498.jpg

    ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
    ﻣﻦﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
    ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﻧﺠﺲ (ﻧﻔﺖ) ﺩﻭﺭﯼﮐﻨﻨﺪ”!
    اﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﻋﺒﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﺛﺮﺳﻔﯿﺪﯼ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺍﯾﻦﻣﺪﺭﮐﯽ ﺑﺮ ﺣﻘﺎﻧﯿﺖ ﻣﻦﺍز اوست.
    ﺩﺭﮐﺘﺎﺑﺶ ﺗﺸﺮﯾﺢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻞ ﺩﺳﺖﺑﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﻍ ﺟﻨﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺗﺎﺧﻮﺏ ﺍﻃﺮﺍﻑ آﻥ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﯿﺮﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻧﻘﺶ ﺑﺒﻨﺪﺩ!
    ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ، ﺩﺭ ﻣﻨﻈﺮﻩﺍﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺷﯿﻌﻪ، ﻣﺪﻋﯽ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﯾ  ﺶﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﯾﺶ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺍﺯ ﻧﺦ ﻧﺴﻮﺯ، ﺣﻘﺎﻧﯿﺖﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!


    ﺟﯿﮑﺎﮎ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺩﻫﻪ ۱۳۲۰ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ، ﻓﺮﻗﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪٔ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ،ﺑﻮﯾﺮﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻃﻠﻮﻋﯿﺎﻥ ﯾﺎ ﺳﺮﻭﺷﯿﺎﻥ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩﻣﯽﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﻗﯿﺖ ﻗﺮﯾﺐﺍﻟﻮﻗﻮﻉ ﻇﻬﻮﺭ حضرت ﻣﻬﺪﯼ (ع) ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ!


    از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه می کرد و وقتی آنرا به بدن کسی می زد به آن شوک عجیبی منتقل می شد!
    جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برایتشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلایل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد ، تخریب می کرد !
    بعد ها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار می داده!
    در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت:
    هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی سوزاند!
    اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند!
    به آنها قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود
    اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس ت و عمامه گزاری وی بود!
    جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا میکرد و آخرش هم روضه امام حسین میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود
    (برعلاقه جیکاک به پارچه نسوز را بیاد دارید!)
    عمامه نمیسوخت!
    و جیکاک آنرا به عنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعای سید بودن میکرد!
    درضمن او هیچکس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت!
    از اینجا بود که او به سید جیکاک” معروف شد!!!

    به هنگام ملی شدن صنعت نفت، جیکاک یا به قولی سید جیکاک با گشت و گذار میان عشایر بختیاری این شعار را به گویش بختیاری برای آنها طرح نمود 


    تو که مهر علی توی دلته/ نفت ملی سی چنته
    یعنی تو که مهر علی را در دل داری برای چه به دنبال ملی شدن نفت هستی! 


     بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو می کردند.


    ﻣﻨﺎﺑﻊ:
    ۱- ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ؛
    ﺍﺛﺮ ﺭﺍﻑ ﮔﺎﺭﺛﻮﯾﺖ،
    ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﻣﻬﺮﺍﺏ ﺍﻣﯿﺮﯼ. ﺗﻬﺮﺍﻥ : ﺳﻬﻨﺪ، ۱۳۷۳
    ۲ – ﺍﺳﻨﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ( ۱۳۲۰ – ۱۳۲۵ﻩ. ﺵ ) ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ:
    ﺯﺭﯾﻦﮐﻠﮏ، ﺑﻬﻨﺎﺯ. ﺗﻬﺮﺍﻥ:ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻣﻠﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ،
۱۳۸۲



باران می بارد به دیدگان غمگین یک شعر 
یک احساس 
یک زخم کهنه 
یک درد درمان نشده 
بارن می بارد و می بارد 
تا که بشوید اثر عشقت را 
از روح و تن آلوده به احساس غلط اندر غلطت 
باران می بارد 
چترت را ببند و بسپار خودت را به چشمان خدا 
او تو را از همه وابستگی ها می شورد 
موی افشانت و از دست های باد میگیرد می بافد 
او به همسایگی خانه ی تو می آید 
تا تو را از همه آزرده گیا پاک کند 
کافیست فقط او را به همسایگی باور داری. 

اراس مقامی


نفسیم قارالیر بو قارا دام دا

حوری وار تویلیر شیطانی جام دا

آدام وار جهنم قازانیر طام دا

 

"سئوگیدن سویله مه دای شاعیر آننا

حاقلینی حاقسیزلیخ  بویایب  قاننا"

 

***

خیالیم پارچالان ،اورگیم پارتدا

لیلی لر عیاشین قوجاقی آتدا

غیرتین واریسا اولرسن حتی

 

"سئوگیدن سویله مه دای شاعیر آننا

لیلی نی مجنونی پیسله یاماننا"

 

***

 

ارکهلر میلی نی ارکه گه ساللار

قادین وار عفتین فقریدن پایلار

بله مملکتی ابلیس ده قابلار

 

"سئوگیدن سویله مه دای شاعیر آننا

بچه تک یورمورتا، فره تک باننا"

***

 

قوخورام حاجی دان ساردان ساکگالدان

قیژغیرمیش قوجادان یتیشمیش کالدان

شیر هیبتینده یاتان چاکگالدان

 

"سئوگیدن سویله مه دای شاعیر آننا

ملا لار دست ناماز آلیلار قاننا"

***

 

منبرین دوره سین آلیب دی میلچک

بزنیب مچیدلر تازه گلین تک

باشیوی قالدیر ای ساوادلی اشک

ملتین شی نن اوینام ال چک

 

"سئوگیدن سویله مه دای شاعیر آننا

سئوگیدن سویله مه دای شاعیر آننا"

 

 

ماهنی یازان آراس مقامی


*  تو ژاپن قورباغه و هشت پا و بعضی دیگه از آبزی ها رو زنده زنده تو رستورانها پوست میکنن میخورن و روز ملی آلت تناسلی مردان دارن و جشن میگیرن!!!!!!


*  تو چین سگ و گربه و به قول خودشون هر موجود زنده ای رو میخورن.ماهی رو زنده زنده میندازن تو روغن سرخ میکنن و لذت میبرن.
2000 نفر جمع میشن تو یک سالن در عین بی حیایی و بی شرفی 2 به 2 میکنن باهم.
تو جنوب شرق آسیا تو بعضی رستوران ها میمون رو زنده زنده میخورن و کلی لذت میبرن.


*  تو هند گاو رو نمیخورن چون میگن مقدسه بلکه پهن گاو رو میخورن.


*  کره ای ها میان ایران فوتبال ببین بازی که تموم میشه جلو دوربین آشغال ها رو جمع میکنن بگن ما خیلی با فرهنگیم و ما هم میایم)از جمله خود من( هی تو فیسبوک شیر میکنیم اما توکشور خودشون وقتی میبازن و نمیتونن فیلم بازی کنن بطریو آشغال سمت تیم میهمان پرت میکنن و کسی اینا رو تو فیسبوک شیر نمیکنه.


*  تو برزیل سر داور رو وسط زمین میبرن.


*  تو آمریکا یارو اسلحه بر میداره 20 تا دانش آموز رو میکشه.


*  تو اروپا 2 تا مرد خیلی رسمی باهم ازدواج میکنن.


*   تو عربستان زنها حتی حق رانندگیهم ندارن!


و 1000 بی فرهنگی و کار عجیب غریبه دیگه.


اونوقت تو بعضی جاهای دنیا میان میگن ایرانیها بی فرهنگن، خودمون هم تیریپ روشن فکری بر میداریم میگیم ما بی فرهنگیم.
خداییش ما خیلی با فرهنگیم بخدا، خیلی خونگرم و دوست داشتنی هستیم، مشکل ما اینه که شخصیت بین المللی کشورمون خیلی ضعیفه، مشکل ما اینه که شیعه هستیم ویهود و وهابیت واسش این مسئله غیر قابل تحمله.
مشکل ما اینه که مردم راه شهدایی رو که دادیم ادامه میدن.
مشکل ما اینه که فرهنگ و تمدن 7500 ساله داریم، آره دوستان، اونا نمیخوان و نمیذارن ما تو دنیا همونجوری که هستیم معرفی بشیم.
ما باید بابت مسلمان بودن و ایرانی بودن خودمون روزی 1000 بار خدا رو شکر کنیم.
عشق است ایران و ایرانی .
من یک ایرانی مسلمانم



اسم گل که میاید بی اختیار بوی خوشش تو مغزمون عظرافشانی میکند

اسم مادر که می اید جای نوازشاش مستت میکند

اسم عشق که میایید قلبتان بی اختیار ارام میگیرد

اسم خواهر حس صمیمیت و تو وجود آدم سرانداز میکند

اسم برادر حس قدرت و تکیه گاه داشتن میدهد

و اسم پدر میگویند همه ی این ها را یکجا باهم حمل میکند

گاهی بوی گل و

صمیمیت خواهرانه

نوازش مادرانه

قدرت برادرانه

همشون باهم درد میگیرند

وقتی؟

 

وقتی .

حس پدری ،در تنت کبودی بجا می گذارد

 

این بار از شنیدن اسمش فقط حس درد بهت دست میدهد و

بس.

به امید آنکه تن  هیچ فرزندی از اسم پدر درد نگیرد.

 


 

نویسنده: آراس مقامی


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

" فرهنگ واژگان تبری " مدارس نمونه دولتی متوسطه نظری لرستان آموزش خبرنگاری لیلانه