باران می بارد به دیدگان غمگین یک شعر
یک احساس
یک زخم کهنه
یک درد درمان نشده
بارن می بارد و می بارد
تا که بشوید اثر عشقت را
از روح و تن آلوده به احساس غلط اندر غلطت
باران می بارد
چترت را ببند و بسپار خودت را به چشمان خدا
او تو را از همه وابستگی ها می شورد
موی افشانت و از دست های باد میگیرد می بافد
او به همسایگی خانه ی تو می آید
تا تو را از همه آزرده گیا پاک کند
کافیست فقط او را به همسایگی باور داری.
اراس مقامی آخ دلم چرا دق نمیکنی 23پاییز ابان
سطری از زخم نوشته های یک زن
معجزات یک جاسوس باهوش
تو ,بارد ,همسایگی ,بافد او ,میگیرد ,ی ,را به ,از همه ,را از ,به همسایگی ,تو را
درباره این سایت